جدول جو
جدول جو

معنی باران گیر - جستجوی لغت در جدول جو

باران گیر
سایه بان و هرچه مانع ریختن باران بر سر مردم باشد
تصویری از باران گیر
تصویر باران گیر
فرهنگ فارسی عمید
باران گیر
بمعنی سایبانی که برای پناه بردن از باران سازند، (آنندراج) (دمزن)، ساباط جلو عمارت، (ناظم الاطباء)، رجوع به باران گریز شود
لغت نامه دهخدا
باران گیر
سایبانی که برای پناه بردن از باران سازند ساباط جلو عمارت
تصویری از باران گیر
تصویر باران گیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باران گریز
تصویر باران گریز
پناهگاه و هرجایی که از باران به آن پناه ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برات گیر
تصویر برات گیر
کسی که برات را برای او می فرستند که پول آن را بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(شِ کَ نَنْ دَ / دِ)
سخت گیر. کسی که در کارها بسیار خرده گیرد: مرد (بوالحسن عراقی) دبیر سخت بدخو بود و باریک گیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549). و چنان گفتند که زنان او را دارو دادند که زن مطربۀ مرغزی را بزنی کرده و مردی سخت بدخو بود و باریک گیر. (ایضاً ص 549) ، بمعنی تمییز کردن و تفرقه نمودن میان دو چیز باشد. (برهان) (جهانگیری). تمییز و تفرقه. (غیاث) (جهانگیری) (دمزن). بمعنی تفرقه کردن میان دو چیز. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی تمییز و تفرقه در نسخۀ دیگر دیده نشده. (انجمن آرا). فرق کردن. (سروری). و در جهانگیری به معنی تمیز و تفرقه گفته چنانکه گذشت در نسخۀ دیگر دیده نشده. (رشیدی). فرق و تمیز. (شعوری ج 1 ورق 165). فرق کردن باشد چنانکه کمال الدین اسماعیل گفته است:
کسی که دست چپ از دست راست داند باز
به اختیار ز مقصود خود نماند باز.
(از انجمن آرا) (آنندراج) (معیار جمالی).
، بمعنی بازماندن وواماندن. بمعنی نارسیده هم هست. (برهان) (آنندراج) (دمزن). واماندن و نارسیدن. (سروری) (شعوری ج 1 ورق 165).
لغت نامه دهخدا
(گُ)
چتر. سایه بان: آنچه از چوب و خشت مثل سایبان سازند. بهندی چهجه گویند، از شرح قران السعدین. (غیاث) (آنندراج). عاله. (منتهی الارب). و در المنجد ذیل عاله آمده است: شبه الخیمه یسویها الرجل من الشجر للاستتار من المطر. (المنجد). و صاحب منتهی الارب آرد: و آن خانه از چوب و شاخ درخت کرده است که گاه باران بدان پناه گیرند: عوّل علیه،... باران گریز ساختن. (منتهی الارب). و مؤلف منتهی الارب ذیل ولجه آرد: سمج کوه که رونده در باران و جز آن در آن درآید. سایۀ کنار دیوار و پشت بام که از باران بزیر آن پناه میبرند. (شعوری ج 1 ورق 165).
لغت نامه دهخدا
(نِ)
مرادف باران روز عید که گذشت. (آنندراج). رجوع به باران روز عید شود
لغت نامه دهخدا
بمعنی آبریز و میزاب و ناودان، (آنندراج)، ناودان و میزاب، (ناظم الاطباء)، مدرار، (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آلتی که بوسیلۀ آن بار و عدلها را از جایی بجایی منتقل کنند. جرثقیل. رجوع به جرثقیل شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
کنایه از دیرگیر و سخت گیر، آنکه در کارها صبر و ثبات ورزد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باران گریز
تصویر باران گریز
هر جائی که از باران به آنجا پناه برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران ریز
تصویر باران ریز
آبریز ناودان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامان گیر
تصویر دامان گیر
ملتمس، متقاضی، دامنگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران گیر
تصویر گران گیر
سختگیر دیر گیر، آنکه در امور صبر و ثبات ورزد
فرهنگ لغت هوشیار
حیوانی که بار را حمل کند باربر، ارابه کشتی و اتومبیل باری، هودج کجاوه عماری، ماده هر حیوان
فرهنگ لغت هوشیار